بچه هاي اقتصاد 90 دانشگاه باهنر كرمان
درباره وبلاگ


مهم اين نيست که قطره باشي يا اقيانوس، مهم اين است که آسمان در تو منعکس شود. _____________ سلام اينجا محله ماست البته هركي اومد قدمش روي چشامون اينجا به وجود اومده براي خوش بودن پس نياي بگي اين چه وبلاگيه كه اسمش اقتصاد ولي مطلب اقتصادي نميزاره اخه اينجا حس درس ودانشگاه نيست پس خوش باشين گلايي كه مياينن ممنون www.economy90.uk.ac.gmail.comاينم ايميل اگه نكته اي خصوصي ميخواستين بگين به اينجا بفرستين
یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 9:28 :: نويسنده : فرزین دیده بان

اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت ۱ نفر ایدز داشت ۹۹ نفر سالم بودند،اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت 6 نفر 59 درصد ثروت دنیا را در اختیار داشتند،74 نفر 39 درصد ثروت دنیا را داشتند و 20 نفر هیچ چیز نداشتند و...اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت شاید می توانستیم به آسانی بسیاری از اتفاقات و آمارها را برای مردم بازگویی کنیم.اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت ۱ نفر ایدز داشت ۹۹ نفر سالم بودند،اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت 6 نفر 59 درصد ثروت دنیا را در اختیار داشتند،74 نفر 39 درصد ثروت دنیا را داشتند و 20 نفر هیچ چیز نداشتند و...اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت شاید می توانستیم به آسانی بسیاری از اتفاقات و آمارها را برای مردم بازگویی کنیم.اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت ۱ نفر ایدز داشت ۹۹ نفر سالم بودند،اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت 6 نفر 59 درصد ثروت دنیا را در اختیار داشتند،74 نفر 39 درصد ثروت دنیا را داشتند و 20 نفر هیچ چیز نداشتند و...اگر دنیا 100 نفر جمعیت داشت شاید می توانستیم به آسانی بسیاری از اتفاقات و آمارها را برای مردم بازگویی کنیم.

چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 11:12 :: نويسنده : فرزین دیده بان


1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.

2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.

۳. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.

5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.

6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.

7. در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.

8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک كردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.

9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.

10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.

11. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.

12. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلی سریال ممنوع بود.

13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.

14. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.

15. اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.

16. صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.

17. در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به همجنس بازی متهم می شد، اعدام می شد.

18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.

19. در 24 ایالت آمریکا صغف حنسی عامل اصلی طلاق است.

20. در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.

جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : فرزین دیده بان

 

ته دیگِ طلایی رنگِ خوشمزه هم نشدیم, دو نفر سرمون دعوا کنند.
 
شلغمم نشدیم, یکی کوفتمون کنه, خوب شه.....!!
 
ویرگول همنشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه
 
قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم
 
لاک پشتم نشدیم گشت ارشاد نتونه به لاکمون گیر بده
 
خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه
 
موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنی
 
پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن
 
دریاچهارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن
 
آهنگ همنشدیم ، دو نفر بهمون گوش کن

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, :: 18:44 :: نويسنده : فرزین دیده بان

اما دوستت دارم . . .

حرفهای زیادی بلد نیستم . . .
من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت
که حرفهایم را دزدید
از عشق چیزی نمی دانم
اما دوستت دارم . . .
کودکانه تر از آنچه فکر کنی...

صبور تر که میشوم ..

 

 

صبور تر که میشوم ..

روزگار پرو تر میشود

همه آدم‌ها با هم برابرند

 

 

همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما پول‌دارها محترمترند . همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرف‌دارترند . همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بچه‌ها واجب‌ترند . همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما خانم‌ها مقدم‌ترند . همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما سیاه‌ها بدبخت‌ترند و سفیدها برترند ... البته تبعیضی در کارنیست ؛ در کل همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بعضی‌ها برابرترند



ادامه مطلب ...
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : فرزین دیده بان
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

 

 

سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

 

 

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

 

 

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

 

 

نه نفهمید کسی منزلت عشق مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : فرزین دیده بان
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

 

 

سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

 

 

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

 

 

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

 

 

نه نفهمید کسی منزلت عشق مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : فرزین دیده بان
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

 

 

سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

 

 

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

 

 

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

 

 

نه نفهمید کسی منزلت عشق مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : فرزین دیده بان
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

 

 

سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

 

 

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

 

 

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

 

 

نه نفهمید کسی منزلت عشق مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : فرزین دیده بان

چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.

«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟

«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».

«یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟

«از ۱۰سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شرکت‌های سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی‌ها مشترکه».

«۱۰سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».

«شما گوشی‌تون رو یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌که به کما برید». «کما»؟!

باورتان نمی‌شود که در اسفند۱۳۸۷ به کما رفته‌اید و تیرماه ۱۴۱۲ به هوش آمده‌اید. مطمئن هستید که نه می‌توانید به محل کارتان بازگردید و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش می‌کنید تا زودتر مرخص‌تان کند.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 9:1 :: نويسنده : فرزین دیده بان

روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان  نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان  تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!

 

پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 8:55 :: نويسنده : فرزین دیده بان

رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی‌ست

پدری دارم
حسرتش یک شب خواب

دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب

اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است

جانمازم نمره
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست

من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار

و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید

باید از قیمت دانش نالید
وبه آن‌ها فهماند

که من ایجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم

 

چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : فرزین دیده بان

کجای این اتفاق ایستاده ای..؟

عشق ،زبانه می کشد
عقل، خط ُ نشان
تردید ،جولان می دهد
وسوسه ،میدان
کجای این اتفاق ایستاده ای،که هنوز بلاتکلیفم!

 

پرواز و آسمان را بخاطر بسپار

گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد میبرند

پرتاب سنگ کودکی بازیگوش می تواند یادآور پرواز باشد .



افکار منفی.

افکار منفی را پیش از انکه وجودت را مسخر کنند، به مبارزه فراخوان.آنها را به کار گیر

 چنانکه آنها تو را به کار می گیرند که اگربه آنها رحم کنی و در تو ریشه بگیرندو رشد کنند،

 همین افکار بر تو پیشی گرفته و نابودت خواهند کرد.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : فرزین دیده بان

این ماجرا در خط هوایی TAM اتفاق افتاد

یک زن تقریباً پنجاه ساله ی سفید پوست به صندلی اش رسید

و دید مسافر کنارش یک مرد ساهپوست است با لحن عصبانی مهماندار پرواز را صدا کرد

مهماندار از او پرسید “مشکل چیه خانوم؟”

زن سفید پوست گفت:

“نمی توانی ببینی؟به من صندلی ای داده شده که کنار یک مرد سیاهپوست است

من نمی توانم کنارش بنشینم، شما باید صندلی مرا عوض کنید!”

 

مهماندار گفت: “خانوم لطفاً آروم باشید، متاسفانه تمامی صندلی ها پر هستند، اما من دوباره چک می کنم ببینم صندلی خالی پیدا می شود یا نه”

مهماندار رفت و چند دقیقه بعد برگشت و گفت: “خانوم، همانطور که گفتم تمامی صندلی ها در این قسمت اقتصادی پر هستند، من با کاپیتان هم صحبت کردم و او تایید کرد که تمامی صندلی ها در دسته اقتصادی پر هستند، ما تنها صندلی خالی در قسمت درجه یک داریم”

و قبل از اینکه زن سفید پوست چیزی بگویید مهماندار ادامه داد: “ببینید، خیلی معمول نیست که یک شرکت هواپیمایی به مسافر قسمت اقتصادی اجازه بدهد در صندلی قسمت درجه یک بنشیند، با اینحال، با توجه به شرایط، کاپیتان فکر می کند اینکه یک مسافر کنار یک مسافر افتضاح بنشیند ناخوشایند هست.”

و سپس مهماندار رو به مرد سیاهپوست کرد و گفت: “قربان این به ای معنی است که شما می توانید کیف اتان را بردارید و به صندلی قسمت درجه یک که برای شما رزرو نموده ایم تشریف بیاورید…”

تمامی مسافران اطراف که این صحنه را دیدند شوکه شدند و در حالی که کف می زدند از جای خود قیام کردند.

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 10:4 :: نويسنده : فرزین دیده بان

 

یکی هست که کتونیش مصداق بارز صلاح کشتار جمعیه

اما ما به صورت صلح آمیز با بوی گندش پشه میکشیم!

.

.

.

مهندسی معکوس !

سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه ؟

گفت اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا

گفتم هاااااا !

اگه الان میگفتم غذات شوره میگفتی ما اصلا یه ماهه نمک نداریم تو خونه !

خواستم خودت اعتراف کنی!

 



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 373
بازدید دیروز : 1937
بازدید هفته : 2833
بازدید ماه : 6484
بازدید کل : 124583
تعداد مطالب : 267
تعداد نظرات : 400
تعداد آنلاین : 1

Online User